Code by www.biv91.ir --->  اسلام، انتخابات و مشارکت در امور اجتماعی

با آنکه انتخابات با اصول و معیار های که امروز در جوامع دموکراتیک مروج است؛ یک پدیده ای جدید است، اما احکام و سننی در دین مبین اسلام وجود دارند که با الگو قرار دادن، تفسیر و تحلیل آنها می توان به نظریه ای جامع در رابطه به انتخابات دست یافت. موجودیت این احکام و سنن در دین اسلام که هزار و چهار صد و اند سال قبل در شبه چزیره عربستان و در میان قبایل نیمه متمدن عرب بوجود آمد، نشان دهنده ای اهمیت و دقتی است که این آیین به مسایل مربوط به تعیین یا انتخاب زمامدار و سایر موضوعات مهم ملی و بین المللی مبذول داشته است.


احکام مربوط به انتخابات، شورا و نظرخواهی های جمعی (ریفراندم) را در اسلام بصورت کلی در سه بخش که عبارت اند از شورا، اجماع و بیعت می توان مورد مطالعه قرار داد.
با مطالعه ای قرأن، سنت و تاریخ اسلام، ما به موارد متعددی از احکام و سنت ها بر می خوریم که مربوط به شورا و مشورت نمودن در امور مهم اجتماعی اند. پیامبر اکرم (ص) با آنکه خود مستقیماً از منبع وحی دستور اخذ می نمود، اما در بسا موارد که مربوط به زندگی اجتماعی و دنیوی مردم می شد، با صحابه کرام مشورت می کرد و مناسبترین رأی و نظر را بر می گزید. هدف او از این کار فقط این بود که اصل مشورت نمودن در میان مسلمین رواج یابد و مسلمانان بیاموزند که در کار ها با یکدیگر مشورت کنند.

شورا:
«پس از «نص» شورا دومین اصل در نظام اسلامی است، هر چند آن خود نیز نص است؛ تصریح شرع بر پذیرش این حق برای امت که در شئون حکومت مشارکت کند.»  بنابر حدیث «بدانید که در مورد رعیت او شما همه مراقب و مسؤلید»  مشارکت در امور حکومت نه تنها حق بلکه یک تکلیف شرعی نیز است. یعنی اینکه هر مسلمان مؤظف است تا در امور مربوط به حکومت به شکل مستقیم یا غیر مستقیم شراکت داشته باشد، تا بدین وسیله جلو استبداد رأی گرفته شود.
قرأن شریف در دو مورد مسلمانان را ترغیب به شور و مشوره نموده است. یکی در آیه 159 سوره آل عمران »وَ شاوِرْهُمْ فى الاَمْرِ« (ترجمه: در کار ها با آنها مشورت کن) و دیگری در آیه 38 سوره شوری »وَ أَمْرُهُمْ شورَى بَيْنهُمْ« (ترجمه: و کار های شان به طریق مشورت در میان آنان صورت می گیرد). به همین ترتیب احادیث متعددی از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است که در آن به شورا و مشوره نمودن هدایت داده است. به گونه ای مثال؛ »انه ما من رجل يشاور احدا الا هدى الى الرشد«   (ترجمه: احدی در كارهاى خود مشورت نمى كند مگر اينكه به راه راست و مطلوب هدايت مى شود.)
اجماع:
اجماع به معنی نظر جمعی است. معمولاً هنگامی که در مورد مطلبی، گروهی مشورت می‌کنند و به اتفاق آراء یک مطلب را تصویب می‌کنند، می‌گویند در مورد آن مطلب اجماع دارند. اجماع یکی از شیوه های استنباط و اثبات احکام اسلامی است که پس از کتاب (قرأن) و سنت، حجت محسوب میگردد. به عباره ای دیگر «اجماع عبارت است از اتفاق نظر مجتهدان موجود در زمان طرح بحث در یک مسأله، آن هم از آن دسته مسایلی که درباره آنها در کتاب و سنت هیچ نصی نرسیده است.»
در رابطه به اجماع علما نظرات متفاوتی دارند، برخی به این عقیده هستند که در اجماع باید تنها علمای امت سهم بگیرند نه عام امت مسلمه، بعضی ها را عقیده بر این است که اتفاق رأی آن عده از علما و دانشمندانی که در محضر خلیفه هستند، برای اجماع کافی است، عده ای هم معتقدند که خلیفه می تواند از علمای که در دسترس اش هستند در مورد مسأله ای که در قرأن و سنت نص صریح در مورد آن موجو نیست فتوا بگیرد. اما اجماع این علما مانع از این نمی شود که در فرصت های دیگر عین مسأله را از آن عده دانشمندانی که در حین طرح مسأله حاضر نبوده اند، پرسید. اینان در تأیید نظر خویش به روش خلفای راشدین تمسک می نمایند که پس از رای زنی در مورد مسأله ای با عالمان صحابه با آنکه به رأی و نظر آنان عمل می نمودند، اما باب مشورت با دیگران را که در نقاط دیگر سرزمین های اسلامی پراگنده بودند، مسدود نمی دانستند.
به صورت واضحتر می توان گفت که اجماع به اتفاق رأی و نظر آن عده افراد و اشخاصی گفته می شود که در مسأله ای که از آنها سوال گردیده است، متخصص و خبره باشند. حال اگر این مسأله، مسأله ای دینی باشد، ضرورت رایزنی با علمای دین مطرح است و اگر مسأله اقتصادی، سیاسی یا نظامی باشد، باید با متخصصین این عرصه ها مشورت صورت بگیرد.

بیعت:
یکی از مفاهیم شاخص در فرهنگ سیاسی اسلام، بیعت است. تلاش برای گرفتن بیعت و یا نزاع برای شکستن آن همواره بخش مهمی از تاریخ سیاسی اسلام را رقم زده است. در ماجرای سقیفه بنی ساعده می توان اهمیت و نقش بیعت را در تعیین خلیفه دید.
تاریخ اسلام نشان داده است که بیعت اگر از یک طرف حقی بوده است برای مردم به منظور انتخاب زمامدار، از جانب دیگر به شخصی که به او بیعت صورت می گیرد، تکلیف شرعی به منظور لبیک گفتن بیعت بوجود می آید. چنانچه در زمانی که حضرت ابوبکر صدیق (رض) در سقیفه ای بنی ساعده سخنرانی می کردند، انتخاب مورد نظر ایشان برای خلافت حضرت عمر و یا ابوعبیده(رض) بودند، نه خودشان، اما همینکه مسلمین اعم از مهاجر و انصار بر ایشان بیعت نمودند، ناگزیر شدند تا بیعت آنها را لبیک گفته و مسؤولیت خلافت را به عهده بگیرند. به همین ترتیب زمانیکه مردم کوفه از امام حسین (رض) دعوت نمودند و نامه ها نوشتند و از او تقاضا کردند تا بیاید و خلافت را از خاندان بنی امیه که از نظر مسلمانان مستحق جانشینی پیامبر (ص) نبودند، بستاند، امام که خود را شرعاً مکلف به پذیرش دعوت آنها می دید، از مدینه راهی کوفه گردید تا زمام امور مسلمین را بدست بگیرد، در حالیکه شخصاً هیچ گونه تمایلی به خلافت نداشت. اما مردمی که از او دعوت نموده بودند، عهد خویش بشکستند و ماجرا کشید به دشت کربلا و آنچه که باید اتفاق نمی افتاد، حادث شد.
با آنکه اصل انتخابات قرن ها قبل از بعثت پیامبر اکرم (ص) در جوامع یونان و روم وجود داشت، اما در آن جوامع بردگان، زنان و همچنان آنهایی که نژاد یا ملیتی غیر از ملیت یونانی یا رومی داشتند، حق اشتراک در انتخابات را نداشتند. تنها پس از دین مبین اسلام بود که اصل اشتراک در انتخابات همگانی گردید. همانگونه که اسلام تبعیضات نژادی، جنسیتی و ملیتی را در سایر عرصه های اجتماعی از بین برد، در قسمت برخورداری از حق رأی دهی یا نامزدی برای احراز مشاغل مهم حکومتی نیز این تبعیضات را نفی نمود.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 12 خرداد 1392 | 13:25 | نویسنده : علی خزایی |